ما بی شناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمی باشیم، محل مهر جیره بندی قند و شکر، مهر شرکت در انتخابات ریاست جمهوری. ما
بی شناسنامه نیستیم، اولاد زجر کشیده آل عبا، فرزندان زندان های بی نام و
نشان و حبس ها و دخمه های فراموش، ما بی شناسنامه نیستیم ،اهل قنوتیم، ساکن
دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان
کربلا نهاده ایم و عمری بر شاخه ها مرثیه خوان ذبح بنی آدم ، ما از امتزاج
دو ایمان بدوی روستائی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم، با هیچ کس هیچ
فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت می خوانیم. ما
محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس خیمه دعائی
برافراشته اند، ما سادهنشینان کاخ ویرانه فقر و فنائیم. پنجره هائی که
روبسوی افق سبز توکل باز می شوند، ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر
لحظه از روزگار باز می شویم و دیگران را از خود باخبر می کنیم. ما
مثل وضو ساده و پاکیم، عین افطار بی آلایش و معصومیم، ما را میشود در هر
گوشه مسجد پیدا کرد. در هر جنسی جستجو نمود، با هر دردی دریافت، ما مثل
تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم، و دوستان ما شیران روز و
پارسایان شبند، از نوح به بعد تا کربلا و هویزه وتا هویزه حضور داریم، پشت
هر سنگی روییده ایم، با هر بوته ای رسیده ایم، بر هر شاخی بر داده ایم، ما
در این آب و خاک سبز می شویم ما بی شناسنامه نیستیم.
آه.. فوق العاده ست